قلب طلایی
مطالب جالب و خواندنی
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قلب طلایی و آدرس bahoosh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آیا براستی موجودات فضایی وجود دارند؟

 

 

 

بله. کافی است تا نگاهی  دقیق تر به اطراف خود بیاندازید. آنها را خواهید دید. شما یکی از آنها هستید... بالغ بر میلیون ها گونه مختلف جانوری و ارگانیسم زنده بر روی زمین وجود دارد. اینها موجوداتی هستند بر سیاره کوچکی به نام زمین، و در گوشه ای از کیهان. اینها همان موجودات فضایی هستند. پس اگر به دنبال بیگانگان فضایی خارج از زمین می گردید شاید بهتر باشد تا سوال اول را به گونه بهتری بیان نماییم." آیا حیات در خارج از زمین وجود دارد؟" با اینکه هنوز مدارک عینی اثبات این موضوع وجود ندارد اما جواب این سوال هم آنقدرها سخت نیست: " اینطور به نظر می رسد".

استفن هاوکینگ، دانشمند بسیار پرآوازه ومشهور فیزیک نجومی در سال 2010 به طور رسمی اعلام نمود که موجودات فضایی به طور حتم وجود دارند. او به سخنانش در این حد بسنده نکرد وهمچنین اخطار داد که ارتباط با آنها می تواند ایده بسیار بدی باشد. اما چطور ممکن است؟ از کجا می دانیم که موجودات فضایی ممکن است وجود داشته باشند و بر چه اساسی ارتباط با آنها خطرناک است؟

 

هاوکینگ در برنامه ای که از کانال دیسکاوری پخش گردید، اعلام کرد که وجود زندگی هوشمند فرازمینی کاملاً منطقی و ممکن است. این خبر در بسیاری از رسانه های معتبر جهان انتشار یافت به طوری که واکنش های  گسترده ای نیز در بر داشت. هاوکینگ هشدار داد که در صورت شناسایی زمین توسط موجودات فضایی، این امکان وجود دارد که آنها در جهت استفاده از منابع و اقامت در زمین، ما را مورد حمله قرار دهند. همچنین در ادمه بیان می کند که چالش اصلی ما این است که دریابیم این بیگانگان فرازمینی چگونه خواهند بود.

 

(تصویر گرافیکی و تخیلی از شکل دیگری از حیات در خارج از زمین)

 

در واقع بخش عمده استدلال هاوکینگ و فرضیه وجود موجودات فضایی بر پایه محاسبات ریاضی می باشد. تاکنون هیچ مدرکی دال بر وجود "زندگی" در هر سیاره دیگری به غیر از زمین یافت نشده است. اما با این حال ، این امر امکان وجود حیات فرازمینی بر سایر سیارات ناشناخته را از بین نمی برد. در واقع اثبات عدم وجود موجودات فضایی غیرممکن است. بنابراین در ادامه این مقاله با علل، دیدگاه ها و جنبه های مرتبط با وجود حیات در سایر سیارات آشنا خواهید شد. هم اکنون و بر اساس یافته های فعلی، شاید تنها پاسخ به واقع درست برای این سوال همان گزینه " بله ، به نظر می رسد که وجود دارند " باشد.اما هنوز نمی دانیم و برای اثبات نهایی این فرضیات، نیاز است تا آنها را بیابیم، و یا منتظر باشیم تا با زمین ارتباط برقرار نمایند.

 

 

(انسان برای کشف بیگانگان فضایی بسیار کنجکاو است؟ اما آیا ممکن است در پایان، این کنجکاوی به نابودی زمین و مرگ ما بی انجامد؟ و اگر آنها وجود دارند، آیا جهان آماده رویارویی با آنها می باشد؟)

 

 

حیات فرازمینی:

(مطالبی که در ادامه می خوانید بر اساس دیدگاه ها و نظریات محققین و اخترشناسان مختلف در رابطه با احتمال وجود حیات فرازمینی می باشد. )

اول آنکه، زمانی که می گوییم " موجودات فضایی" منظور آن دسته از تمدن های پیشرفته فضایی موجود در فیلم های علمی-تخیلی نیست. اگرچه احتمال وجود چنین تمدن هایی نیز وجود دارد، اما تاکنون هیچگونه مدرکی دال بر اثبات آن یافت نشده و فعلاً در محدوده فیلم های علمی-تخیلی باقی خواهند ماند. پس آنچه که مد نظر ما می باشد، به مبحث کلی "حیات خارج از زمین" اشاره دارد. بر همین اساس اینگونه به نظر می رسد که عدم وجود حیات فرازمینی غیر ممکن می باشد. مهم نیست اگر تاکنون با آن روبرو نشده ایم، احتمالات چنین بیان می کنند که این حیات وجود دارد. به این اعداد نگاهی بیاندازید و لحضه ای به آن بی اندیشید:

 

 

آیا یک هوش فرازمینی پیشرفته، برای تجاوز بر زمین از یک کرم چاله استفاده خواهد نمود. چه کسی می داند؟ (Discovery channel)

 

 

فقط در کهکشان راه شیری در حدود 300 میلیارد ستاره وجود دارد. (هر ستاره می تواند دارای صدها و هزاران جرم آسمانی، سیاره و قمر در منظومه خود باشد. به عنوان مثال کل منظومه شمسی ما و اجرام آن را فقط در محدوده یکی از این ستارگان/یعنی خورشید در نظر بگیرید)  انتظار می رود که بخش وسیعی از این ستارگان دارای سیاراتی باشند که قادر به میزبانی حیات است. حال در نظر بگیرید که عدد گفته شده تنها در یک کهکشان بود. در حدود 100 تا 300 میلیارد کهکشان در کیهان شناخته شده، وجود دارد. هر کهکشان شامل میلیاردها و  برخی شامل تریلیون ها ستاره است. به راستی چطور می توانید باور کنید که هیچ شانسی برای رویداد زندگی در هیچ یک از این ترلیون ها ترلیون سیاره که به دور  این ستارگان در حال گردشند وجود ندارد؟ حتی اگر بر این باور باشید که خداوند حیات را مستقیماً بر زمین آفریده، باور آفرینش کیهانی با این اندازه تنها برای ما، تاحدی غیرمنطقی و متکبرانه به نظر می رسد.

 

 

- پاسخ مثبت است. چه از لحاظ علمی، و چه از لحاظ فلسفی، تنها با نگاهی به عظمت آفرینش،عدم وجود حیات فرازمینی امری غیرممکن به نظر می رسد. اگرچه "بیگانگان فضایی" که از زمان پس از جنگ جهانی دوم با عنوان UFOدر بین مردم شناخته می شوند، یک مبحث پیچیده جداگانه است.( اگر از علاقه مندان به این مبحث هستید میتوانید با مطالعه موضوعات پیرامون UFOها (اجسام پرنده ناشناخته) نوشته دکتر  Jacques Valleeو دکتر  Allen Hynekاطلاعات ارزشمندی در این رابطه بدست آورید.)

 

 

 

کهکشان قرمزی که در وسط این عکس دیده می شود، SXDF-NB1006-2نامیده شده و دوردست ترین کهکشانی است که تا به امروز شناسایی شده است.این کهکشان در فاصله 12.91 میلیارد سال نوری دورتر از زمین قرار دارد. بخش سمت چپ تصویر یه کلوزاپ از آن را نمایش می دهد. (این عکس توسط فضاپیمای XMM-newtonگرفته شده است. / کپی رایت تصویر : NAOJ)

 

می دانیم که نور با سرعتی در حدود 300هزار کیلومتر بر ثانیه (دقیقاً 299 792 458 m / s) در کیهان در حال حرکت می باشند. حال با چند ضرب ساده به نتایج جالبی می رسیم. به این اعداد دقت کنید.  نور در 1 دقیقه مسافتی معادل با 18 میلیون کیلومتر را می پیماید. در یک ساعت مسافتی در حدود 1 میلیارد و 80 میلیون کیلومتر را می پیماید. در یک روز مسافتی در حدود 25 تریلیون و 920 میلیارد کیلومتر را می پیماید. عدد بدست آمده را در 365 ضرب نمایید. این فاصله عجیب و غریب مسافتی است که نور در یک سال می پیماید! در واقع این همان "یک سال نوری" است.

 

اما نکته اینجاست. بر اساس آخرین یافته ها، خوشه کهکشانی در فاصله 12.91 میلیارد سال نوری دورتر از زمین شناسایی شده است. آیا می توانید وسعت کیهان را تصور کنید؟ یعنی اگر روزگاری انسان به تکنولوژی فوق پیشرفته ای دست یابد که بواسطه آن بتواند با سرعت نور (یعنی حد نهایی سرعت در کیهان) حرکت نماید، باز هم زمانی نزدیک به 13 میلیارد سال طول خواهد کشید تا به این کهکشان برسیم. آیا براستی فکر می کنید که در کیهانی با این عظمت، زمین تنها نقطه حیات است؟!

 

- امکان وجود موجودات فرازمینی وجود دارد. شمار بی نهایتی از سیارات، منظومه های خورشیدی و شاید کائنات وجود دارد که بایستی میزبان هوش فرازمینی باشد. اگرچه هنوز مدرکی دال بر وجود (و البته عدم وجود) آنها نداریم. همچنین من معتقدم ممکن است آنها دارای نوعی برتری به ما باشند. اگر آنها قادر به مسافرت میلیون ها سال نوری و پیدا کردن ما باشند، بدون شک بایستی از تکنولوژی برتری نسبت به ما برخوردار باشند. اما شاید بر اساس خودپسندی و نادانی انسان، بسیاری از ما چنین حیاتی را پست تر از خود بدانیم. فراموش نکنید، همانگونه که ما حیات فرازمینی را با عنوان "بیگانگان فضایی" می خوانیم، آنها نیز ما را اینگونه خواهند خواند. البته برخی انسان ها آنقدر هوشمند خواهند بود تا حیات فرازمینی را نیز به عنوان یک موجودیت طبیعی، متفکر و زنده بدانند. چه کسی می داند؟ ممکن است کاملاً شبیه به ما باشند. و یا شاید شبیه به همان موجودات ترسناکی که از داستان های علمی-تخیلی می شناسیم. هیچ کس هنوز چنین حقایقی را نمی داند، اما حداقل این احتمال بسیار بسیار قوی وجود دارد که اشکال دیگری از زندگی نیز در جهان هستی است.

 

 

(تا امروز. هیچ چیز  (Ian O'Neill))

 

استدلال معمول پیرامون عدم وجود موجودات فضایی از آنجا سرچشمه می گیرد که تاکنون هیچیک از آنها، آشکارا و به طور مستقیم، با ما بر روی زمین تماسی برقرار نکرده است. تمدن های پیشرفته فضایی شاید دلایل خوبی برای انجام این کار داشته باشند. و یا شاید همانطور که می تواند برای ما اتفاق بی افتد، به نقطه ای رسیده باشند که از اکشافات فضایی نا امید گشته اند. اگر اینگونه باشد، آنگاه که ستاره مادر منظومه آنها درچرخه تکاملی خود به سوی مرگ می رود (زنجیره اصلی اکثر ستارگان) منجر به نابودی و توقف حیات آنها خواهد شد. در چنین شرایطی، بسته به جرم اولیه سیاره شان، آنها نیز به ستاره کوتوله سفید، ستاره غول قرمز و یا ابرنواختر تبدیل خواهند گشت.

 

بدون توجه به اظهارات شاهدان عینی UFOها، هیچی مدرک مسلم و قطعی که زمین توسط بیگانگان هوشمند فرازمینی ملاقات گشته است (چه در حال و چه در گذشته) وجود ندارد. این موضوع معمولاً در داستانهای علمی-تخیلی آمده است، چراکه زندگی در هرجای دیگر از جهان هستی به شدت محتمل است.

 

 

آیا ممکن است بیگانگان فضایی ما را تنها به چشم آلودگی که باعث ویرانی زمین گشته و بایستی از آن پاک گردد ببینند؟ (ناسا)

 

به احتمال بسیار زیاد گونه های بسیار متفاوتی از جانداران در جهان وجود دارد. از دیدگاه من، عدم وجود حیات در بیش از 200 میلیون کهکشان موضوعی عجیب و کاملاً غیرمنطقی به نظر می رسد. از این رو احتمال وجود حیات در خارج از کره زمین بسیار بالاست و شاید پاسخ سوال "آیا ما در جهان تنها هستیم؟ " را بتوان با قطعیت "خیر" اعلام نمود.

 

یکی از نکات بسیار مهم که باید در نظر داشت فاصله بسیار زیاد بین ستارگان است. حتی اگر تمدن های فنی و هوشمندی از سایر موجودات زنده در کهکشان راه شیری ما وجود داشته باشد، برای چنین تمدن هایی با پیشرفته ترین تکنولوژی ها، و حتی سفینه هایی با توانایی حرکت با سرعت نور، سال ها به طول خواهد انجامید تا به ما برسند. زمانی که آنها وارد زمین گردند،  سیاره مادر آنها آنقدر سالخورده خواهد بود که در بازگشت به سیاره شان هیچ خویشاوندی نخواهند یافت.

 

من فکر می کنم، تنها راه ممکن برای ملاقات ما توسط موجودات فرازمینی از طریق فیزیک کوانتوم بوده و این امر تنها زمانی روی خواهد داد که این موجودات توانایی دستکاری زمان و فضا را داشته باشند. پس از آن، شاید جهان 3بعدی ما قابل یافتن در بین میلیون ها جهان بوده و امکان ورود به آن از میان دیگر ابعاد میسر باشد. نظریه ابر ریسمان فعلی پیشنهاد می دهد که علاوه بر بعد زمان، به 10 بعد دیگر نیز برای وقوع چنین پیشامدی نیاز است. (نظریه بعد یازدهم)

 

 

 

(تصویر گرافیکی و خیالی از گونه ای از موجودات فضایی)

 

اگر منظور شما این است که " آیا موجودات فضایی واقعیت دارند؟" ممکن است تابحال شواهدی دال بر وجود چنین موجوداتی، برخی کوچک تر از 2 اینچ و برخی به بزرگی 20 پا دیده باشید. اگرچه، ممکن است بسیاری از این  شواهد اشتباه و دروغین باشد، اما زمانی که به عظمت جهان می اندیشیم، و تمام آن میلیاردها کهکشان شناخته شده برای بشر، و تمام ناشناخته های دیگر هستی، در واقع باور این موضوع که که ما تنها فرم حیات در جهان هستیم غیرممکن به نظر می رسد. اگرچه بر اساس مدارک فعلی مجبوریم جواب "خیر" را انتخاب کنیم اما من اعتقاد دارم دیر یا زود با این جانداران روبرو خواهیم گشت.

 

فکر می کنم، همین حالا، آنها باید جایی در حال زندگی باشند.

 

 

 

(تصویری از یک پا؟ بله. / تصویری از چشمان؟ بله / تصویری از ناحیه مکشی عظیم به عنوان دهان؟ بله. کاملاً صحیح است.)

(نگاهی بر این گونه بیگانگان عجیب فضایی بیاندازید. / فیلم)

(استیفن هاوکینگ در مستندی که در رابطه با انواع اشکال احتمالی حیات و موجودات فرازمینی ساخته به برسی برخی از این گونه ها می پردازد. او در بخشی از این مستند توضیح می دهد که چگونه پاها می توانند برای هرگونه ای از شکل حیات که بر پوسته سخت سایر سیارات وجود دارد سودمند باشد. پاها و چشمان برای استفاده در سیاره ما بهینه گشته اند، بنابراین شاید در برخی اشکال زندگی در جهان های دوردست چنین اعضایی به یکدیگر  پیوسته اند.)

 

 

زمانی که سخن از موجودات فضایی به میان می آید، در این زمان، هنوز هیچ گونه ای از آنها یافت نشده و یا با زمین ارتباط برقرار ننموده است. با این حال با توجه به ابعاد بینهایت جهان، احتمالات فراوانی بر حیات موجودات فرازمینی در سایر کهکشان ها، مانند کهکشان کوتوله قوس وجود دارد. اگرچه تاکنون وجود آنها اثبات نشده اما دانشمندان امیدوارند در آینده نزدیک چنین اتفاقی خواهد افتاد و در این زمینه تلاش های گوناگونی در حال انجام است.

 

(هرگونه استفاده از این مطلب بدون ذکر نام "سایت نجوم ایران" و لینک به این مقاله، غیرقانونی و از لحاظ شرعی و اخلاقی نادرست است.)

 

منبع : سایت نجوم ایران

[ دو شنبه 2 مرداد 1391 ] [ 22:53 ] [ زهرا ]

حیات در سیاره مذاب

 

تصویر فوق نشان دهنده اولین سیاره خارجی صخره ای به نام کوروت-7بی اس توسط رصدخانه اروپای جنوبی در روز چهارشنبه 16 سپتامبر 2009 تهیه شده است. بنابر گفته دانشمندان این سیاره در فاصله بسیار نزدیکی به ستاره اش قرار دارد به طوری که حرارت سطحی آن به بیش از 3600 درجه فارنهایت می رسد و مدار خود به دور ستاره اش را در مدت 20 ساعت طی می کند. اعتبار تصویر: AP Photo/ESO

 

اخترشناسان سرانجام مکانی محکم و سخت در بیرون از منظومه شمسی پیدا کردند؛ جایی که اگر این چنین داغ نبود می توانست همچون زمین محلی برای حیات باشد.در حالی که دانشمندان  به دنبال حیات فرا زمینی در آسمان ها هستند تاکنون بیش از 300 سیاره  در بیرون از منظومه شمسی مان پیدا شده است. اما تمام آنها حباب های گازی یا غیر جامد بودند. هم اکنون یک تیم از اخترشناسان اروپایی اولین سیاره  صخره ای خارج از منظومه شمسی را شناسایی نمودند.


دانشمندان بر این باورند اگر حیات در سیاره ای شروع شود برای بقاء به یک بستر جامد نیاز دارد. بنابراین پیدا کردن یک چنین جایی بحث های بزرگی را به همراه دارد.

آرتی هاتزس (Artie Hatzes) مدیر رصدخانه تورینگر (Thuringer) در آلمان و یکی از اعضای تیم  اکتشافی می گوید: «اساساً خودمان روی صخره زندگی می کنیم. بر طبق یافته های اخیر این سیاره شبیه زمین است فقط فاصله آن تا خورشیدش کمتر است.»

 

آنقدر نزدیک به خورشیدش است که درجه حرارت سطح آن به بیش از 3600 درجه فارنهایت می رسد. آنقدر داغ است که قادر به حفظ و حمایت از حیات نمی باشد. تنها ظرف مدت 20 ساعت به دور ستاره اش می چرخد. سرعت آن برابر 466000 مایل بر ساعت  می باشد. در مقایسه، مشابه  عطارد، نزدیکترین سیاره به خورشید،  می باشد که مدار خورشیدی خود را طی 88 روز کامل می کند.

 

به گفته هاتزس: «این سیاره خیلی داغ است. به آن نام سیاره مذاب داده اند.»

آلن باس (Alan Boss) از انستیتو کارنجی معتقد است در زمینه جستجو به دنبال حیات در هر گوشه ای  از جهان، این یافته کشف بزرگی به شمار می رود.

 

به این سیاره که در اوایل امسال کشف شده نام کوروت-7 بی (Corot-7b) داده شد، پس از آن دانشمندان برای اندازه گیری چگالی آن را دوازده بار مورد بررسی قرار دادند تا ثابت کنند همانند زمین یک سیاره صخره ای است.

این سیاره در فاصله 500 سال نوری از ما واقع شده، هر سال نوری حدوداً برابر 6 تریلیون مایل می باشد.

در منظومه شمسی چهار سیاره صخره ای  وجود دارد: عطارد، زهره، زمین و مریخ. به علاوه  از نظر اندازه نسبت به سایر سیارات خارجی کشف شده بسیار به زمین نزدیک می باشد؛ شعاع آن تنها یک و نیم برابر بزرگتر از شعاع زمین بوده و جرم آن پنج برابر جرم زمین است.

 

باس معتقد است این سیاره صخره ای که بسیار به ستاره اش نزدیک است برای دانشمندان اعتماد بیشتری ایجاد خواهد نمود و اطمینان خواهد داد که سیارات "زمین مانند" بیشتری در دوردستها یافت خواهد شد، اماکنی که به خاطر موقعیتشان قادر به حمایت از حیات خواهند بود.

 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391 ] [ 22:52 ] [ زهرا ]



2012: ترس بزرگ پایان جهان

 

 

حتماً تاکنون مطالب گوناگونی در رابطه با پایان جهان در سال 2012 شنیده اید. اما مقاله ای که در ادامه خواهید خواند کامل ترین و جدیدترین مقاله ای است که به تازگی از طرف سایت رسمی ناسا و پیرامون ترس بزرگ از پایان جهان در سال 2012 ارائه شده است. نویسنده اصلی این مقاله "ای.سی.کروپ " مدیر رصدخانه گریفیث در لوس آنجلس و کمک-سردبیر مجله "آسمان و تلسکوپ" می باشد. او در این مقاله به شرح بسیاری از ناگفته ها و جزئیات پیرامون سال 2012 می پردازد به طوریکه تاکنون در هیچ کجا به آنها اشاره ای نشده است.

پس از مطالعه این مقاله خواهید فهمید که اصلاً از چه زمانی زمزمه های مربوط به پایان جهان آغاز شد، تقویم مایا دقیقاً چگونه عمل می کند و براستی چه چیزی را نشان می دهد، چه کسانی 2012 را بر سر زبان ها آوردند، چه عواملی می تواند باعث نابودی زمین گردد و براستی آیا پایان جهان ممکن است یا خیر...

 

سال 2012

سال 2012 به مانند هنرپیشه برجسته ای می ماند که به رفتاری ناشایست و غیراخلاقی متهم گردیده است. شایعات وحشتناک و بی اساس به شدت در حال گسترش می باشند. در حال حاضر بیش از ده ها کتاب در رابطه با پایان جهان در 2012 انتشار یافته که بسیاری از آنها به خطرات آسمانی و نجومی اشاره دارند. در 13 نووامبر سال 2009 فیلم ناامید کننده ای با عنوان "2012" و با بودجه 200 میلیون دلاری بر روی پرده های سینما به نمایش در آمد که  بر همه این شایعات دامن زد. درهم شکستن قاره ها، گدازه های آتشفشانی، شهرهای سوزان و تسونامی عظیمی که کل جهان را دربر می گیرد بخشی از صحنه هایی است که در این فیلم به عنوان فاجعه 2012 عنوان گردیده است. بدتر از همه اینکه فیلم با شعار تبلیغاتی و نادرست " حقیقت را بیابید" انتشار یافت. علاوه بر این 2 فیلم سینمایی پرهزینه دیگر نیز در رابطه با سال 2012 در حال ساخت می باشد.

 

 

اما چرا سال 2012؟ هر کس که در فضای اینترنت و یا رادیوهای شبانه گشتی زده باشد به خوبی جواب این سوال را می داند. اقوام باستانی مایا که در نواحی مکزیک و گواتمالا امروزی زندگی می کردند تقویمی داشتند که در رابطه با چرخش زمان و پایان جهان پیشگویی هایی کرده بود. بر اساس این تقویم در زمان پایان دنیا، منظومه شمسی در یک هم محوری غیرجبری با قلب کهکشان راه شیری قرار می گیرد و زمین مانند یک پین بولینگ در مسیر برخورد به سیاره سرگردانی در کهکشان قرار خواهد گرفت.  بر اساس این تقویم این اتفاقات در سال 2012 به وقوع خواهد پیوست.

 

هیچ یک از این حرف ها درست نیست. اما با این حال در بین برخی افراد این ترس تا حدی وجود دارد که شاید براستی ستاره شناسی نوین و اسرار مایا دست در دست هم داده اند و پایان جهان نزدیک است. اگر دوستان شما بدانند که شما یک اخترشناس هستید بدون شک یکی از سوالات آنها از شما در رابطه با سال 2012 خواهد بود.

 

اما اینها واقعیت هایی هستند که شما باید بدانید :

تولد یک اندیشه

ما پیش از این نیز حوادث مشابه ای در رابطه با ترس از پایان دنیا داشته ایم اگرچه هیچ یک کاملاً مشابه با این نبودند. در آخرین بار جهان درگیر حوادث ناشی از چرخش مرموز تقویم در اول ژانویه سال 2000 و آغاز هزاره دوم بود. برخی خطاهای نرم افزاری ناشی از تغییرات تقویم در کامپیوترها را فراموش کنید. در آن زمان حتی برخی ناشران و نویسندگان صادق و باتجربه اقدام به چاپ کتاب هایی ترسناک / و یا امیدبخش در رابطه با لحضه ای نمودند (لحضه تحویل سال 2000) که پیشگویی شده بود یک موج کیهانی بسیار وسیع باعث تغییر همه چیز در جهان (به سمت خوب یا بد) خواهد شد.

 نویسنده ای به نام چارلز برلیتز در سال 1981 کتابی منتشر کرد که بر اساس یک پیشبینی از نوستراداموس، معماگوی فرانسوی قرن شانزدهم، سال 1999 را همرا با فاجعه ای عظیم عنوان کرده بود. او نام این کتاب را "پایان جهان در 1999" گذاشت. برلیتز (که از آخرین آثار او می توان از آتلانتیس و مثلث برمودا نام برد ) در این کتاب در رابطه با وقوع اتفاقاتی از قبیل سیل، قحطی، آلودگی هوا و تغییر قطب های مغناطیسی زمین در 1999 هشدار داده بود. او همچنین به هم ترازی سیاره ای در تاریخ 5 می 2000 تاکیید کرده بود و اخطار داده بود این امر می تواند باعث جاری شدن شعله های خورشیدی، زمین لرزه های شدید، تغییرات زمین و انفجارات آتشفشانی گردد.

 

تغییر قطب های مغناطیسی زمین / یکی از فرضیات پایان دنیا

 

در دهه 1990 و با نزدیک شده به هزاره دوم، جنبش  وسیعی با عنوان "تغییرات زمین" برجسته گشت که در آن انواع گوناگونی از دیدگاه های پایان دنیایی به چشم می خورد. دیدگاه هایی از قبیل زمین لرزه ها، طاعون و امراض گوناگون، تغییرات محور قطبی، لغزش قاره ها به درون اقیانوس ها، برخاستن آتلانتیس و بسیار نظریات دیگر. در انگلستان، تلخیص خورشیدی پیش بینی "هزاره ای شگفت انگیز به همراه شادی، صلح و رفاه " را کرده بود.

وقتی که 1 ژانویه 2000 فرا رسید و(درست مانند سال 1900) در واقع هیچ حادثه و اتفاق خاصی به وقوع نپیوست، توجه همگان به تاریخ چندین ماه بعد یعنی "5/5/2000"معطوف گشت. درواقع بیشتر کسانی که به قدرت همترازی سیاره ای باور دارند شکست صحبت ها و جریانات مشابه را در سال های گذشته فراموش کرده و نادیده گرفته اند.

"اثر مشتری" (کتابی که در سال 1974 توسط جان گریبین و استیفن پلاجمن منتشر گشت) تحولات ناگهانی و طوفانی عظیم را  برای 10 مارس 1982 پیش بینی کرده بود که در آن زمان در تیتر اصلی بسیاری رسانه ها منتشر گشت، اما این جریان نیز هرگز محقق نگشت.

ریچارد لندز، مورخ دانشگاه بوستون و مدیر مرکز تحقیقاتی هزاره در این رابطه می گوید: در طول تاریخ و با گذشت زمان، جنبش های "پایان دنیا" بخش بسیار عظیمی از معتقدان و هواداران خود را از دست داده اند، اما با این حال مردم مشتاق به پایان جهان غیر قابل انکار می باشند، و البته این بار متفاوت با همیشه.

 

به موضوع اصلی برگردیم

تقویم مایا دقیقاً چه چیزی را نشان می دهد؟ در 21 دسامبر 2012،  تقویم تصویری را معادل با رشته ای از صفرها نمایش می دهد. در واقع می توانید آنرا مانند کیلومترشمار اتوموبیل خود تصور نمایید که پس از یک چرخش کامل، تمام اعداد به صفر برمی گردند.

از لحاظ تئوری این چیزی شبیه به نزدیک شدن به یک هزاره می باشد. با این حال در سیستم محاسباتی تقویم مایا، این موضوع به معنی پایان یافتن یک دوره 1000 ساله نیست. بلکه این پایان باکتون شماره 13 (Baktun 13) است. تقویم مایا بر پایه چندین سیکل زمانی پیاده سازی شده بود و باکتون یکی از آنها بود. یک باکتون معادل با 144000 روز است. کمی بیشتر از 394 سال.

 

با برسی و تحلیل متون تاریخی و کتیبه های باستانی، دانشمندان موفق به شناسایی و رمزگشایی سیستم عملکرد تقویم مایا گشته  و به این موضوع پی برده اند که ارتبط دقیقی بین تاریخ گذاری های انجام شده در تقویم مایا و تقویم های امروزی مورد استفاده ما وجود دارد. درست همانطور که در تقویم ما شمارش سالها  از یک واقعه تاریخی-فرهنگی قابل توجه آغاز شده (سال تولد احتمالی عیسی مسیح در تقویم میلادی)، شمارش تقویم مایاها نیز از یک رویداد بامعنی کیهانی ومذهبی در آیین آنها آغاز گشته است :  " تاریخ خلقت دنیای نوین امروزی". و عددی که نمایشگر زمان فعلی بر اساس تقویم مایا است در واقع یک تاریخ با شمارندگان طولانی است که از این لحضه اسطوره ای نخستین، شمارش گشته است. اکثر کارشناسان بر این باورند که نقطه شروع تقویم مایا مربوط به 11 آگوست 3114 پیش از میلاد مسیح می باشد.

 

تصویری از تقویم مایا (برای دیدن تصویر در اندازه بزرگ اینجا کلیک نمایید)

 

اکثرفواصل تقویم مایا از مجموع تکرارهای عدد 20 بدست می آید. در تقویم مایا، یک بازه زمانی 7200 روزه، (360x20=7200  ) با عنوان کاتون (katun) شناخته می شود. همچنین پس از گذشت 20 کاتون یک باکتون (baktun) کامل می شود  (20 x 7200 = 144000روز). برخی از کتیبه های باستانی گذشت 13 باکتون را یک نقطه عطف و مرحله مهمی از آغاز مجدد زندگی می دانند ( این در واقع روز 21 دسامبر 2012 وهمان نقطه صفر شدن مجدد تقویم است ) در حالی که دیگر نوشته ها دلالت بر ادامه حرکت عادی تقویم می کنند. به عنوان مثال پس از گذشت 20 باکتون یک پیکتون (pictun) کامل می شود.

اگر بخواهیم نگاهی منصفانه به ماجرا بیاندازیم، تا همین اواخر، در واقع هیچکس توجه چندانی به پایان باکتون سیزدهم نداشت. در 1975 فرانک واترز، یک نویسنده داستان های عاشقانه و سوداگرانه، در کتابش به نام " جذبه و شهرت معنوی مکزیک" بخش کوچکی را به این موضوع اختصاص داد. او پایان دوره زمانی باکتون سیزدهم را به عنوان "سیکل بزرگ مایا" معرفی نمود و با کمی اغراق آن را یک دوره 5200 ساله خواند. او 5 چرخه زمانی اینچنینی را معادل با 5 دوره افسانه ای جهان دانست که هر دوره با نابودی جهان به پایان می رسد و در تولدی دوباره، دوره ای جدید آغاز می گردد. البته هیچ تضمین و مدرکی دال بر اینکه سنن و عقاید مایا در پشت این نظریه باشد وجود ندارد.

واترز همچنین در مورد برخی محاسبات زمانی اشتباه بزرگی کرده بود. او چنین اظهار داشت: " پایان سیکل بزرگ در 24 دسامبر سال 2011 خواهد بود. زمانی که جهان با زمین لرزه های فاجعه بار نابود خواهد گشت..."

پیش بینی روز دقیق پایان جهان به کنار، بر اساس محاسبات واترز، پایان جهان سال گذشته بوده است، و یا به بیانی دیگر، دنیا پیش از این برای ما به پایان رسیده است!

 

 

Mayan Factor

 

کتاب دیگری در سال 1975 همچنین به موضوع تقویم مایا پرداخت. "دنیس" و "ترنس مک کنا" در کتابی با عنوان "چشم انداز نامرئی : ذهن، توهم، انسان اعظم" به این موضوع پرداختند. این کتاب حداقل تاریخ پایان باکتون سیزدهم را به درستی (21 دسامبر 2012) نوشته بود. این کتاب همچنین اشاره می کند که این روز یک نقطه انقلاب زمستانی خواهد بود، زمانی که خورشید در صورت فلکی کماندار، تنها در حدود 3 درجه از مرکز کهکشانی، و تصادفاً، مطابق با 2 درجه از دایرة البروج خواهد بود.

در ادامه کتاب آمده است: "از آنجا که نقطه انقلاب زمستانی در حال جابجایی بوده، به نقطه ای در دایره البروج نزدیک و نزدیک تر خواهد شد به گونه ای که مرکز کهکشان را تحت الشعاع قرار خواهد داد."

در واقعیت چنین پدیده ای غیرممکن بوده و هرگز اتفاق نخواهد افتاد، این یک نظریه بی اهمیت است. نویسندگان کتاب کلیه ترکیبات و جایگشت ها را با "نظریه تجدید" به گونه ای با یکدگیر ارتباط داده و لحضه 2012 را  "فرصت بلقوه دگرگونی"  نامیده اند.

 

اما علاقه و توجهات گسترده تر به 2012 در واقع در آغاز سال 1987 بود. "فاکتورهای مایا : مسیری فراتر از تکنولوژی" عنوان نوشته ای بود از آثار خوزه آرگوییلز(هنرمند، شاعر و مورخ نظریات الهام گرایانه ). او در کتابش دوره باکتون سیزدهم را با پرتویی نامحسوس از مرکز کهکشان راه شیری ارتباط داد. براساس نوشته های آرگوییلز، مایا می دانست ما چه زمانی وارد این پرتوی کهکشانی نامحسوس می شویم و چه زمانی آنرا ترک خواهیم نمود. بنابراین مجموعه سیزده باکتون نمایانگر چرخه عبور ما از این پرتو بود، به گونه ای که پایان باکتون سیزدهم نشانه ای از عبور کامل ما از این پرتو کهکشانی نامحسوس خواهد بود. پرتویی که آرگوییلز در مورد آن ادعا داشت، در واقع مانند "رشته های نامرئی کهکشانی " بودند که همه عناصر زندگی، انسان ها، سیاره زمین، خورشید و مرکز کهکشان را به یکدیگر پیوند داده اند.  البته نه سنت مایا، و نه اخترشناسی مدرن، هیچیک این باور و وجود چنین پرتوی کهکشانی را تایید نمی کنند. در واقع این نظریه ریشه در باورها و فلسفه های شخصی آرگوییلز دارد که بر " اصل رزونانس هارمونیک " تاکیید داشت. او همچنین به این نتیجه رسیده بود که سیارات "ژیروسکوپ های هارمونیک در حال چرخشی هستند" که  نقشی در هماهنگی این پرتو کهکشانی دارند و این امر در پیشبرد توسعه DNAو مباحث مرتبط با آن تاثیری حیاتی دارد. از این رو بر اساس نظریات او ، سال 2012 ، گونه مثبتی از پایان دنیا خواهد بود.

 

(همترازی کهکشانی یکی از تئوری های پایان دنیایی)

 

اگر این ماجرا کمی آشنا به نظر می رسد، حق با شماست. در 1987 آرگوییلز و هوادارانش با هیاهو و نمایشی جهانی، پیش بینی کردند که بر اساس نوشته های مایا، در تاریخ 16-17 آگوست همان سال یک "همگرایی هارمونیک کهکشانی" نیز روی خواهد داد. این رویداد تبدیل به پدیده ای جهانی شد در حالی که هزاران نفر در نقاط مشخص شده ای از زمین گرده هم آمده تا تشکیل یک "باطری مشترک بیو-الکترومغناطیسی یکپارچه و هماهنگ " دهند. متاسفانه، این روز بدون هیچ واقعه خاصی و تنها با مقالات رنگارنگ روزنامه ها و طنز دونزبری (دونزبری شخصیتی بود که توضیح می دهد همترازی می تواند باعث ایجاد "توده وحدت الهی  " و یا شاید "نابودی هسته ای" گردد ) به پایان رسید.

 

پیش بینی های کهکشانی

به سال 1995 می رویم.  دراین سال  "جان میجر جنکینز" مقالات و ایده هایی که تا بدین روز در رابطه با 2012 ارائه شده بود را گردآوردی و در مجموعه ای به نام "Maya Cosmogenesis 2012" ارائه داد. بنا به گفته جنکینز، نقطه انقلاب زمستانی و محور تقارن کهکشان در روز 21 دسامبر 2012 دقیقاً در یک راستا قرار خواهند گرفت. از این رو او چنین استدلال می کند که این عامل مایا را برانگیخت تا تقویم را به گونه ای تعبیه نماید که در این تاریخ به پایان برسد. جنکینز نتیجه گیری می کند که این روز "یک تحول عظیم و فرصت فوق العاده ای برای رشد معنوی، و گذر جهان به عصری جدید است."

در واقع، علم اخترشناسی نمی تواند به چنین "هم ترازی کهکشانی" حتی در محدوده یکسال اشاره دقیقی داشته باشد، چه برسد به پیشبینی آن در یک روز خاص.  همترازی بستگی دارد به تعریف مدرن 'نسبتاً قراردادی'از خط استوای کهکشانی و/یا سیمای ظاهریه کهکشان راه شیری. در حالی که هیچ تعریف دقیقی از لبه های کهکشان راه شیری وجود ندارد. / آنها بسیار مبهم بوده و وابسته به وضوح دید شما می باشند./ (اگرچه جنکینز ادعا می کند که او شخصاً لبه های راه شیری را با مشاهده آنها ازارتفاع 11هزار پایی، بسیار بالاتر از هر نقطه زندگی مایا، تعیین نموده است. ) بنابراین تعیین موقعیت دقیق خط محور کهکشانی آن هم به شیوه بصری کاری کاملاً بیهوده و بی معنیست.

جنکینز اعتراف کرد که خورشید انقلاب-زمستانی در واقع می تواند در هر زمانی بین سال های 1980 تا 2016 از مرکز راه شیری عبور کند. در جای دیگری او این منطقه عبور را به یک دوره 900ساله بسط داد و همچنین پذیرفت همترازی 21 دسامبر 2012 غیردقیق، و پیش بینی چنین پدیده ای خودسرانه و تقریبی بوده است. نجوم واقعی بین تاریخ پایان باکتون سیزدهم و یک همترازی کهکشانی هیچ تطابقی را تایید نمی کند.

اینکه خورشید انقلاب-زمستانی به واقع هرگز باعث رویداد "گرفتگی" نسبت به مرکز واقعی کهکشان نمی شود را می توان نوعی اطلاعات ضمنی دانست. علاوه بر این، خورشید انقلاب-زمستانی در 200 سال آینده، حتی از آن نزدیکی ها هم عبور نخواهد کرد. براستی خود اقوام مایا درباره پایان زمان چه تصوری داشتند؟ هیچ مدرکی دال بر اینکه آنها تقویم و پایان عمر جهان را به شکل تعالی معنوی و یا به شکل فاجعه ای ناگهانی در 21 دسامبر 2012 دیده باشند، وجود ندارد. باید بدانید که برخی از متون بسیار قدیمی مایا به وقایع و تاریخ هایی اشاره دارد که بسیار جلوتر از باکتون شماره 13 بوده و حتی به پیکتون بعدی و فراتر از آن نیز رفته است. برای مثال در کتیبه ای که در قرن هفتم میلادی به دستور "پاکال" پادشاه پالنکه نوشته شد، پیش بینی شده در 15 اکتبر سال 4772 مجلس جشنی به مناسبت سالگرد سلطنت او برگزار خواهد گردید.

در واقع درمیان همه متون بسیار قدیمی و کتیبه های تاریخی کشف و ترجمه شده از مایا، تنها یک نوشته وجود دارد که اشاره به تاریخ کلیدی 21 دسامبر 2012 می کند : " لوحه تاریخی شماره 6 در تورتوگوئرو" ( یک بنای مایا که در ایالت تاباسکو مکزیک شناسایی شد). نوشته های لوح آسیب دیده است اما آنچه که باقی مانده اشاره ای به پایان زمان ندارد.

 

(تصویری از لوحه تاریخی شماره 6 در تورتوگوئرو / برای دیدن تصویر در اندازه بزرگ اینجا کلیک کنید)

 

 

راز توطئه ناسا

برخی طرفداران فاجعه 2012 می گویند آنچه که در واقع باعث انهدام و نابودی جهان می گردد یک همترازی سیاره ای می باشد  (قرار گرفتن همه سیارات در یک مسیر) . هیچ همترازیه سیاره ای در نقطه انقلاب زمستانی سال 2012 وجود نخواهد داشت. با این وجود طرفداران پایان دنیا این همترازی تخیلی را به پیش بینی های نجومی یا ادعاهای بی اساسی در رابطه با واژگونی میدان مغناطیسی زمین و طوفان های خورشیدی بی سابقه مرتبط می سازند. بسیاری از پست ها و اظهارنظرهای اینترنتی و شنوندگان رادیویی نیز چنین موضوعات و مقالاتی را شرح داده و مطرح می نمایند.

 

 

صحنه ای از فیلم 2012 ساخت کمپانی کلومبیا پیکچرز

 

به طور خاص، موضوعات مختلفی از تفکر غیرمنطقی پیرامون شبح اینترنتی به نام "سیاره مخفی نیبیرو" ساخته شده است. تفکراتی که سیاره "نیبیرو" را مانند توپ بولینگ و زمین را به مانند پین بولینگ تشبیه نموده است. اما در واقع چنین سیاره ای اصلاً وجود ندارد. اگرچه اغلب با "اریس" (سیاره کوتوله ای که بدون خطر و امن و در فاصله ای دورتر از پلوتو به دور خورشید در حال گردش است )  یکسان فرض می شود. با اینحال، برخی اصرار می ورزند که توطئه ای از طرف ناسا در جریان است و سیاره نیبیرو در حال نزدیک شدن به زمین است، به طوری که همین الان نیز در روز روشن از نیمکره جنوبی دیده می شود. همچنین قرار بود که تا اواخر ماه می، در نیمکره شمالی نیز قابل رویت باشد، اما مانند یک تاریخ کور و بی ثبات، هوادارانش را در انتظار گذاشته است.

عده دیگری بر روی وب، درباره همترازی فرضی خورشید انقلاب-زمستانی و مرکز کهکشان راه شیری گیج شده اند، به گونه ای که اظهار داشته اند هم اکنون خورشید در حال سقوط به سمت مرکز کهکشان بوده و زمین را نیز به دنبال خود می کشد. و نتیجه پیش بینی شده آنها از این اتفاق ؟ محور قطبی کره زمین تغییر خواهد کرد.

بیشتر ادعاهایی که در رابطه با سال 2012 شده است متکی بر افکار واهی و پوچ، حماقت و ماجراجویی، عدم آشنایی کافی با نجوم و تفکر پارانوئید است.

پس گذشته از همه اینها، شاید عاقبت مایا مراقب ما باشد. زمان به سرعت در حال گذر است و این همان پایان جهان است آنگونه که همه می شناسیم!

 

 

(هرگونه استفاده از این مطلب بدون ذکر نام "سایت نجوم ایران" و لینک به این مقاله، غیرقانونی و از لحاظ شرعی و اخلاقی نادرست است.)

 

منبع : سایت نجوم ایران

ترجمه شیوا خسروی از سایت رسمی ناسا

نقشه ای از محل زندگی اقوام مایا

ولی یه چیزو از زبون خودم بگم اینا همش دروغه فقط خداست که میدونه چی میشه و چی نمیشه در کل هدایت دنیا با خداست

[ دو شنبه 2 مرداد 1391 ] [ 22:40 ] [ زهرا ]

جستجو به دنبال حیات فرازمینی با تمرکز برگوش دادن به سیگنال های رادیویی که ممکن است به شکل عمدی از سوی موجوداتی هوشمند در خارج از زمین به سوی ما فرستاده شوند ادامه دارد. اما حتی اگر این تمدن های بیگانه هیچگونه تلاشی در جهت برقراری ارتباط با ما انجام ندهند، بازهم فعالیت های آنها می تواند نشانه هایی قابل ردیابی برجای گذارد. در اینجا به برسی برخی از این مهمترین نشانه های قابل ردیابی که اخیراً توسط ریچارد کاریگان ازآزمایشگاه شتاب دهنده های بین اللملی درایلی نویز به چاپ رسیده است خواهیم پرداخت.

1 – به دلیل وجود نورهای مصنوعی ، شهرهای کره زمین در شب از فضای خارج از سیاره قابل رویت می باشند، از اینرو این امکان وجود دارد که سیارات فراخورشیدی متمدن و قابل سکونت نیز دارای اینچنین آلودگی های نوری باشند.

 

اما پیدا نمودن چنین موضوعی شاید آنقدرها هم آسان نباشد چراکه اگر تمامی نیروی الکتریکی سیاره برای تولید نور به خدمت گرفته شود، باز هم هزاران بار ضعیف تر از یک بازتاب از نور خورشید بر سطح زمین می باشد.

(اعتبار تصویر :NASA/GSFC )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2- ما قادر هستیم تا به دنبال شواهدی دال برآلوده کننده های شیمیایی در اتمسفر این سیارات فراخورشیدی باشیم. ترکیبات مصنوعی از قبیل chlorofluorocarbons یا CFS می توانند اثراتی از خود بر جای گذارند که مشاهده آن از فواصل بسیار دور را امکانپذیر می سازد. با توجه به این نکته که CFS ها به شکل قابل ملاحضه ای پرتوهای مادون قرمز را در طول موج های مشخصی جذب می نمایند، این امکان وجود دارد تا CFSها حتی زمانی که درصد تمرکز آنها کمتر از یک تریلیون بوده نیز قابل شناسایی باشند. اما برای ردیابی چنین گزینه ای نیازمند تلسکوپی فوق العاده حساس و بسیار فراتر از تجهیزات امروزی می باشیم. (اعتبار تصویر : NASA/ ESA/G. Bacon/STScI )

 

 

 

 

 

3 – به گفته ریچارد کارگان، شکستن اتم ها درطی یک فرآیند اتمی ستاره ای ، می تواند باعث آزاد سازی مقادیر بسیار عظیمی از عناصر نادراز جمله تکنتیوم و نئودیمیوم شود که امکان رویت و شناسایی آن دریک نور ضعیف ستاره ای وجود دارد. اما ساخت چنین اثری به دست هوشمندان فضایی نیازمند حجم بسیار عظیمی از این مواد می باشد (برای مثال 100000 تن از تکنتیوم بر طبق برآورد Guillermo Lemarchand از دانشگاه ملی کویلمز در آرژانتین) و این در حالیست که کل راکتورهای هسته ای زمین درطی قرن اخیر تنها 100 تن تکنتیوم تولید نموده اند. (اعتبار تصویر : JAXA )

 

 

 

 

 

 

4 – این امکان وجود دارد که یک تمدن در بیرون از محیط زمین خود را به شکلی از شاهکارها و کارهای برجسته عظیم مهندسی که گوی های دایسون نامیده می شوند به عرصه نمایش گذارد. این ساختارهای فرضی پیله ای شکل بوده و قادر به جمع آوری انرژی خورشیدی می باشند. یک گوی دایسون قادر است به شکل کامل و یا بخشی ازنور قابل دید یک ستاره را بلوکه نماید. حال با توجه به این نکته که گوی در اثر تابش ستاره گرم می شود امکان تشخیص پرتوهای مادون قرمز بازتاب شده از سطح آن وجود دارد.

ستاره شناسان تاکنون موفق به کشف هیچگونه " گوی دایسون" به شکل مشخص نشده اند و چند نامزدی که احتمال تعریف آنها با این پدیده وجود دارد، این امکان را نیز دارا می باشند که تنها ابرهایی از گاز هیدروژن و گردوغبار مربوط به ستاره های پیر و حتی سیارک ها باشند.

(اعتبار تصویر : Vedexent/Wikimedia )

 

 

 

5 – به جای بلوکه نمودن نور مربوط به یک ستاره ، یک تمدن فرا زمینی ممکن است گوی های دایسون را در اطراف ستاره های بسیاری بسازد و دست به ساخت تکه تاریک برجسته ای به نام حباب فرمی (Fermi bubble) در خانه کهکشانی خود بزند. درست مانند گوی های دایسون منفرد، حباب های فرمی نیز به تابش گرما پرداخته و خود را با پرتوهای مادون قرمز آشکار می سازند.

اما پیدا نمودن آنها هنوز نیازمند مهارت بالایی می باشد. کهکشان های مارپیچ مانند کهکشان های فرفره ای (که در عکس نمایش داده شده است) سرشار از گرد و غبار و شکاف های تاریک می باشند. کهکشان هایی که به شکل طبیعی دارای نور یکنواخت تری می باشند ، مانند کهکشان های بیضی شکل، نامزد های بهتری برای یافتن حیات فرازمینی می باشند.

(اعتبار تصویر : NASA/ESA/STScI/K. Kuntz et al )

 

 

 

6 – این احتمال وجود دارد که یک تمدن پیشرفته دست به اصلاح و ایجاد تغییراتی در ستاره مادر خود نماید تا خانه سیاره ای خود را به شکل قابل سکنی درآورد. همانطور که سن ستارگان و مصرف هیدروژن در هسته آنها تحلیل می رود ، متورم شده و به غول های قرمز تبدیل می شوند، و ازین رو می توانند سیارات مجاور خود و حیات را در این مکان ها به خطر انداخته و غرق نمایند.

 

یک تمدن تکامل یافته می تواند با پیدا نمودن راهی برای تمدید زندگی یک ستاره، دست به جلوگیری از وقوع این بلایا زند. انجام چنین موضوعی نیازمند یک تلاش شگف آور و فوق العاده عظیم در جهت تغییر شرایط درونی یک ستاره می باشد . برای مثال آمیختن هیدروژن استفاده نشده از بخش بیرونی یک ستاره با هسته، برداشتن بخشی از مواد ستاره، و یا تنظیم نرخ چرخش ستاره، به منظور تغییر فشار درونی آن می توانند به تغییر شرایط درونی یک ستاره بیانجامند. اینچنین مداخلاتی به ستارگان مشخصات غیرمعمولی اعمال می نماید و ازینرو شواهدی بر وجود تمدن های قدرتمند بیگانه را برای ما به عرصه نمایش خواهد گذاشت.

منبع:سایت نجوم ایران

 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391 ] [ 22:35 ] [ زهرا ]

دانشمندان نحوه تشکیل کلاهک یخی شمال مریخ را مجدداً بررسی نمودند. این بررسی یک شکاف عظیم، بزرگتر از Grand Canyon و یکسری مسیرهای مارپیچی را شامل می شود. جک هالت و ایساک اسمیت از دانشگاه تگزاس با استفاده از داده های راداری به دست آمده از مدارپیمای MRO ناسا، ژئولوژی کلاهک یخی شمال این سیاره سرخ را مورد کاووش قرار دادند.

صفحات بزرگ یخی بر روی زمین اساسا به وسیله جریان یخ شکل می گیرد.اما در مریخ نیروهای دیگری دخیل بوده و در نهایت منجر به تشکیل کلاهک های یخی قطبی شده. کلاهک یخی شمال کوهی از لایه های یخ و خاک به عمق بیش از 3 کیلومتر است و مساعت آن اندکی بزرگتر از تگزاس می باشد. دانشمندان با استفاده از آنالیز داده های راداری قادرند لایه ها را کنار زده و چگونگی تشکیل این کلاهک یخی در طول زمان را آشکار سازند.

 

یکی از بارزترین جلوه های کلاهک یخی شمال، تنگه عمیق یا Chasma Boreale است؛ شکاف عمیقی بزرگتر از تنگه بزرگ Grand Canyon. برخی دانشمندان پیشنهاد نموده اند که Chasma Boreale زمانی تشکیل شده که حرارت آتشفشانی قسمت های زیرین صفحه یخی را ذوب کرده و باعث بالا آمدن این قسمت شده. برخی دیگر بادهای قوی قطبی به نام بادهای کاتاباتیک (katabatic) را مسئول می دانند.

 

تصویر: این تصویر نمایی از نواحی قطب شمال مریخ را نشان می دهد. کلاهک یخی قطب (نواحی سفیدرنگ دایره ماننددر مرکز) حدود 1000 کیلومتر قطر دارد و توسط یک شکاف بزرگ به نام Chasma Boreale، در سمت راست به دو قسمت تقسیم شده. نوارهای مارپیچ شکل، دره ها هستند. (اعتبار تصویر: NASA/Caltech/JPL/E. DeJong/J. Craig/M. Stetson )

 

 

جلوه معمایی و مبهم دیگر، مسیرهای مارپیچی است که از مرکز به سمت بیرون کلاهک یخی امتداد یافته اند. از آنجایی که این نماها در 1972 کشف شدند، دانشمندان نظریه های متعددی درباره چگونگی شکل گیری آنها ارائه داده اند. یکی از این نظریه ها، این مسیرها را به عنوان رشته های سیاره ای معرفی می کند. یخ های نزدیک تر به قطب نسبت به یخ های دورتر آهسته تر حرکت می کنند که باعث شکسته شدن یخ نیمه جامد می شود.

در یک نظریه دیگر از یک مدل ریاضی بسیار دقیق استفاده شده و بیان می دارد افزایش حرارت خورشیدی در جاهای مشخص باعث هدایت جانبی به محیط های کناری شده و نهایتا منجر به تولید این مسیرها می گردد.

 

 

ثابت شده که هم Chasma Boreale و هم مسیرهای مارپیچی اساسا توسط باد خلق شده اند. این پدیده ها در طی میلیون ها سال و هم زمان با رشد صفحات یخی به وجود آمده .

توپوگرافی اساسی توسط یخ های قدیمی تر تعیین می شود. در واقع بر اثر الگوهای بادی، یخ های قدیمی تر محل و چگونگی تشکیل جلوه های سطحی را تعیین می کنند. توپوگرافی به مجموعه پستی و بلندی های سطح گفته شده و شکل سه بعدی سطح را شامل برآمدگی ها، دره ها، دامنه ها و دشت ها نشان میدهد.

 

اولین تصویر سه بعدی از ناحیه قطب شمال مریخ

 

تا قبل از انجام این تحقیق تصور عموم بر این بود که کلاهک یخی شمال مریخ از لایه های بسیار صاف و یکنواخت شبیه یک کیک لایه ای تشکیل شده و فرض بر این بود که اطلاعات اقلیمی درون این لایه های حفظ شده. چیزی که از آنها می توان به دست آورد تنها از ضخامت و ترکیب ذرات است. این بررسی جنبه های زیادی را آشکار ساخت از جمله لایه هایی که در ضخامت و جهت گیری با هم تفاوت داشتند و یا اینکه در برخی نقاط حذف می شدند و حقیقتا به عنوان نقطه عطفی در اطلاعات اقلیمی به شمار می آید.

هالت نویسنده مباحث مربوط به Chasma Boreale در مقاله چاپ شده در ژورنال نیچر می گوید: "هیچ کس چنین ساختار پیچیده ای را در لایه ها تشخیص نمی داد. این لایه ها تاریخ تجمع یخ، انتقال و فرسایش بادی را ذخیره کرده و از آنها می توانیم تاریخچه ای از اقلیم گذشته را کشف کنیم. آن هم با جزئیات دقیقی که هیچکس تاکنون انتظارش را نداشت."

 

 

 

مسیرهای مارپیچی نتیجه فرسایش بادی است که اول بار آلن هاوارد (Alan Howard) محقق دانشگاه ویرجینیان با اتکا به تصاویر سطحی که از ماموریت Viking به دست آمده بود چنین پروسه ای را در 1982 پیشنهاد داده بود.

ایساک اسمیت می گوید: "او تنها تصاویر به دست آمده از Viking با وضوح پایین را داشت. افراد زیادی نظریه های دیگری داشتند که نظریه او را غلط نشان می داد. اما وقتی شما با یک دید دیگر به مقاله او نگاه کنید دقیقا همان چیزی را می بینید که ما در داده های راداری می بینیم."

 

 

چرا این مسیرها و شکاف ها مارپیچ هستند؟ اول، بادهای کاتاباتیک توسط هوای سرد و فشرده ایجاد می شوند که از قطب ها به اطراف کلاهک یخی حرکت می کند. دوم، همانطور که این بادها به طرف پایین می وزند تحت نیروی کوریولیس (Coriolis) یا اثر چرخشی قرار می گیرند. این نیرو در اثر چرخش سیاره در فضا به وجود می آید. این نیرو اثر بادها را دو برابر می کند و شیارهایی که ایجاد می کند به صورت مارپیچ در می آید.

این جهش بزرگ با بکار گیری وسیله جدیدی به نام رادار شالو (Shallow Radar) یا شاراد (SHARAD) ممکن شده. این وسیله شبیه تجهیزاتی است که در هواپیمای آنت آرکتیکا (Antarctica) و گرین لند (Greenland) به کار گرفته شده اما قبل از استفاده در تحقیقات مریخ برخی دانشمندان تردید داشتند که آن قادر باشد از مدار اطلاعات مفیدی را از مریخ جمع آوری کند. شاراد توسط آژانس فضایی ایتالیا برای ناسا آماده شد.

 

منبع : سایت نجوم ایران

[ دو شنبه 2 مرداد 1391 ] [ 22:19 ] [ زهرا ]
صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 43 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به قلب طلایی خوش آمدید
امکانات وب
بک لینک طراحی سایت